سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

سام دردونه بهشتی خونه ما

سام دور دونه بهشتی ما/نامت بلند وپرآوازه باد

سام ؛پسر ناز نازی مامان سلام . خوبی زندگی من ؟ فدات بشم الهی که فقط دو هفته دیگه مونده تا بیای پیش ما. دور دونه بهشتی؛ من وبابا محمدت تصمیم گرفتیم که نام  تو  هدیه آسمانیمونو بذاریم سام . عزیز دل مامانی انشالله که از اسمت خوشت بیاد وهمیشه نامدار باشی ونامت پر آوازه باد . سام قشنگم بابا محمد اسم تورو انتخاب کرد ومن هم حسابی استقبال کردم . فدای خودتو اسم قشنگت برم، مامانی من عاشقتم. ...
15 خرداد 1391

روزشمار یک ماهه

پسرنازنازی مامان سلام  .خوبی قربونت برم .پسر خوشگلم فدای حرکات نازت برم که حالا دیگه از روی لباس کامل مشخصه . مامانی امروز 14 اسفند ماه وطبق تاریخ خانم دکتر ما تو هفته 37 هستیم وقراره اول فروردین ماه  سفرشما مسافر کوچولو تمام بشه وبیای پیش من وبابایی امروز با بابایی اومدیم دکتر تا آخرین چکاپا رو ازمون کنه . خانم دکتر برامون سونو نوشت .وقتی با بابایی اومدیم ببینیمت در کمال تعجب دیدیم که دکتر سونوگرافی گفت که الان 35 هفته 4 روز از عمر قشنگ می گدره وباید یه کم دیگه صبر کنیم تا تو بیای پیشمون . خدای بزرگ باید دو هفته دیگه بیشتر انتظار بکشیم . اینجوری تاریخ تولد شما از اول فروردین به 15 فروردین تغییر می کرد .هر چند که از این تغییروتاخی...
14 خرداد 1391

پروژه انتخاب اسم

پسر ناناز مامان سلام . فدات بشم الهی الهی خوبی مادر ؟ خوش می گذره ؟ راحتی ؟عزیز دلم کاش زمان زودتر بگذره وتو بیای پیش ما . من وبابا محمد حسابی چشم براهتیم ولحظه شماری می کنیم واسه امدنت قربونت بشم الهی من وبابایی هرشب می ریم سراغ لوازمت وکلی باشون بازی می کنیم . باید باباجونتو ببینی که چقدر ذوق وسایلتو می کنه . دورت خودتو اسمت بگردم که  این بابا ومامان تنبلت هنوز واست اسم انتخاب نکردن . آخه می دونی مامانی ،من وبابایی می خواهیم یه اسمی برای فرشتمون انتخاب کنیم که با معنا ،اصیل وایرانی وتک باشه،کامل ودرست هم تلفظ بشه  ...به همین خاطر هی من یه چیزی می گم بابا یه چیز می گه اینه که هنوز روند پروژه به کندی طی می شه /.سام ،کارن ،کسری ،کو...
14 خرداد 1391

یلدا مبارک

پسر ناناز مامان سلام .عزیز دلم خوبی ؟ فدات بشم الهی می دونم این چند روز با دندون درد مامانی خیلی ادیت شدی ببخش پسر گلم . مامانی ورود به زمستان ویلدا مبارک . قربونت برم الهی امشب به همراه عمو مصطفی  و عمو احسان اینا خونه عمو فرشید دوست بابایی دعوتیم  وقراره کلی خوش بگدرونیم . انشاالله که به تو مسافر کوچولوی مامانی هم خوش بگدره . می بوسمت عزیزکم . فدای تکون خوردنای قشنگت برم من زندگیم  . شادیتون صد شب یلدا /دلتون قد یه دریا /توی ا ین شبای سرما / یادتون همیشه با ما . ...
14 خرداد 1391

امان از دندون درد

 پسر ناناز مامان سلام  . خوبی عزیزکم ؟ چکار می کنی ؟ بهت خوش می گدره ؟وای مامانی ببخش منو که دوباره دارم اذیتت می کنم . زندگی من امروز 26آذر ماهه واز دیروز یه دندون دردحشتناک گرفتم . تمام دیشبو از درد نخوابیدمو کارم به گریه کشید . واقعا درد سختیه . حتی سرم وچشمامم درد گرفتن . مادر جون بنده خدا که هر چی طب سنتی بود پیاده کرد و راه به جایی نبرد . من هیچ وقت دندون درد وتجربه نکرده بودم . یعنی اصلا دندون خراب نداشتم اما نمی دونم این درد لعنتی از کجا پیداش شده که خیال تمام شدن نداره  .عصری با بابایی رفتیم دندونپزشکی واونم  رو یکی از دندونام کار کرد . فقط چند ساعت یه کم آروم شد وهنوز داره درد می کنه . خدایا کمکم کن . نمی خوام ...
14 خرداد 1391

خرید سیسمونی /پدر جون ومادر جون ممنونیم

پسر ناناز مامان سلام . خوبی عزیز دلم ؟ خوش می گذره ؟ راحتی مامانی ؟ فدای اون تکون خوردنای خوشگلت بشم که با هر تکونت دل مامانی ضعف میره وهر لحظه بهت عاشق تر می شم .فدات بشم دیگه بابایی هم می تونه تکوناتو حس کنه . وچقدر کیف می کنه . همش به من میگه مراقب تو شازده پسرمون باشم . هر چی میگم بابا مراقبم .گوشش بدهکار نیستو همش نگرانه . مامانی الان چند روزه که مادر جون ودایی ایمان اومدن خونمون تا برای شما مسافر کوچولوی خوشگلمون خرید کنیم . چند روزه که داریم میریم خرید . سرویس خوابتو سفارش دادیم . یه تخت وکمد وویترینو میز تحریر سفید وآبی خوشگله . مبارکت باشه عزیزم . لباسال کوچولوی خوشگلت که دل آدمو می برن . سرویس کالسکتم آبیه . عکساشونو می دارم ببینی ...
14 خرداد 1391

اولین عیدی از سادات

پسر ناز نازی مامان سلام . خوبی قربونت برم ؟ بهت خوش می گذره؟ مامانی خوشبختانه از هفته پیش که اومدیم اهواز انگار ویارای مامانی هم تموم شدن وخدا رو شکر اوضاع حسابی خوبه . مامانی امروز 24 آبان ماهه ومصادف با عید سعید غدیر خمه . عیدت مبارک پسرگلم . مامانی امشب به اتفاق سه تا از دوستای بابایی رفتیم جاده ساحلی وکلی خوش گذروندیم . مامانی عمو مصطفی وخاله لطیفه که هر دوشون از سادات هستن دعوتمون کردن وآخر شب عمو به هممون عیدی داد. وقتی که مامانی می خواست پولو از عمو بگیره بابایی گفت که سهم اونو هم بردارم . پولا رو که برداشتم دیدم سه تا هستن . کلی ذوق کردم . تو شازده کوچولوی مامان زرنگی کردی وسهم عیدی خودتو برداشتی . مرحبا پسر زرنگم . می بوسمت . مرا...
14 خرداد 1391

اولین تکون محکم

پسر نازنازی مامان سلام . عزیز دل مامانی خوبی ؟ عیدت مبارک پسرم . فرشته کوپولوی مامان امروز 16 آبان مصادف با عید سعید قربان یه روز ماندگاره .مامانی چند وقتی بود که احساس می کردم یه چیزی شبیه ماهی از این پهلو به اون پهلوم سر می خوره اما امروز ساعت 12.45 دقیقه یهو حس کردم یه چیزی  سمت راستم داره می زنه اما یکم که دقت کردم فهمیدم این تویی . تو فرشته کوچک من بودی که داشتی تکون می خوردی  . فذای اون تکون خوردنت بشم من . نفس من تو داشتی  تکون می خوردی . قربونت برم فوری نشون بابایی دادامت اما اون فقط یه چیز سفتو حس می کرد . اما من خود تورو رو حس کردم . دیدم که تکون می خوری وچه قدر این تکون لذت بخش بود . بدان که هر لحظه با توام . ...
14 خرداد 1391

گروپ گروپ گروپ زیباترین ملودی زندگی من

 پسر ناناز مامانی سلام ؟ خوبی نفس من ؟فدات بشم الهی امروز 15 آبان ماه وفکر کنم شما مسابقه فوتبال داری . چون حسابی داری روپایی می زنی وآنچنان شوتهای محکمی می کنی که اعضا وجوارح داخلی مامانی با هم می رن تو دروازه مامانی امروز دوباره مجبور شدیم بیایم دکترو به به چه اتفاق میمونی . عزیزم دلم ساعت 17.40 دقیقه امروز 15 آبان ماه هم جاودانه شد.لحظه ای که من بهترین وزیباترین ملودی زندگیم را شنیدم . صدای قلب تو فرشته کوچک من که آن چنان تند می زد که تنها فرصت داد تا اشک تسلیمش شود .. باورم نمی شد اماقلب کوچک تو 142 بار در دقیقه می زد وآنچنان گروپ گروپ می کرد که فکر می کردی یک کاروان اسب در حال چهار نعل رفتن هستن . فدای خودتو وقلبت برم م...
14 خرداد 1391