سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 27 روز سن داره

سام دردونه بهشتی خونه ما

من شناسنامه دار شدم

سام پسر نازنازی مامان سلام . فدات بشم  الهی امرروز  20 فروردین ماهه و بابایی رفت واسه شما شناسنامه گرفت .یه شناسنامه خوشگل سبز رنگ که اسم قشنگ تو ،توش ثبت شده بود . ...
20 خرداد 1391

سه روزگی

سام پسر ناز نازی مامان سلام . قربونت برم الهی مامانی امروز سه روزه که اومدی پیش من وبابایی . زندگی من دیروز از بیمارستان اومدیم خونه پدر جون ایناو با یه استقبال گرم ازطرف پدر جون ،دایی رضا ،عمو مهیار ومامان بزرگ روبه رو شدیم . اما مامانی نمی دونم چرا تمام دیشبو گریه کردی وباهر بار گریه کردنت آتیش به دل من وبابایی زدی . نفس مامان امروز م که مامانی اصلا حالش خوب نبود و بابایی مجبور شد بره دکترو بیاره خونه. وقتی آقای  دکتر حیدری اسمتو پرسیدن یه دفعه طبع شاعری  مامانی هم گل کرد واین شعرو با کمی الهام از جناب فردوسی حکیم برات سرودم . : بسی رنج بردم در این نه ماه آبستنی /نهادم برعرش زمین سام را رستمی پدر جونم برات خوند : من وگ...
20 خرداد 1391

فرشته آسمانی ما زمینی شد

امروز روز موعود بود وسام فرشته آسمانی ما زمینی شد . سفر نه ماهه مسافر کوچولوی ما ساعت 12:45 روز سه شنبه 15 فروردین ماه سال یکهزار وسیصد ونود ویک هجری شمسی به پایان رسید ودوردونه بهشتی ما با وزن 3کیلو و820گرم وقد 54 سانتیمتر  توسط فرشته مهربون خداوند سرکار خانم دکتر پریوش پرهیزکارو به روش سزارین در بیمارستان قدس اراک پا به این دنیا گذاشت . خوش آمدی عزیزم ...
19 خرداد 1391

هدیه ناب خداوند

 سال یکهزار وسیصد ونود ویک هجری شمسی پانزده روزه بود وهوا ،هوای مطبوع بهاری با جنسی از باران که صدای گام های دلنواز  آمدن فرشته ای کوچک در ساعت 12:45 در بیمارستان قدس اراک طنین انداز شد .آنگاه که بانگ زیبای اذان در گوشش نجوا می شد سام نامیدیمش تا دلیری وپهلوانی را پیشه کار خود کند و جود وبخشش را سرلوحه زندگی . برایش سلامتی و راستی  آرزوکردیم. عشقمان را تکیه گاهش  کردیم وجانمان را فرش زیر پایش . نفسمان را به نفسش بستیم و نگاهمان را به راهش . دوستدارش گشتیم  تا به ابد و دعایش کردیم که در همه حال سربلند باشد ونامش پر آوازه .     ...
19 خرداد 1391

تولدی دوباره

گاهی با خودم فکر می کنم که تاریخ تولد آدما حتما نباید اون تاریخی باشه که در شناسنامه هاشون به ثبت رسیده . چرا که خیلی از ماها اصلا اون روز قشنگ به یاد نداریم وشاید شیرینی اون روز تنها به جهت بیان خاطراتی باشه که اطرافیان برامون می گن . اما بعضی مواقع لحظاتی تو زندگیت پیش میاد که تو رو یه آدم دیگه می کنه . گویی که تازه متولد شدی . گویی که تازه نفس کشیدنو تجربه می کنی وچقدر شیرینه اون لحظه ای که تو با یک نگاه ،لبخند ویا حتی یک صدا دوباره متولد می شی ولحظه به لحظه این تولد تا ابد در ذهنت حک می شه . من این حسو پانزده فروردین ماه سال 91 تجربه کردم . همون لحظه ای که محمدعزیزم یه پتو آبی رنگ کوچولو رو تو دستش گرفته بود وبا یه لبخند قشنگ از درب اتاق...
19 خرداد 1391

لحظه دیدار نزدیک است

لحظه دیدار نزدیک است /باز من دیوانه ام مستم / باز گویی در جهان دیگری هستم / های مپریشی صفای زلفکم را باد/ مخراشی گونه ام را به غفلت تیغ/مریزی آبرویم را دل/لحظه دیدار نزدیک است .... سام پسر ناز نازی مامان سلام . فدات بشم الهی خوبی ؟ مامانی امروز 14 فروردین ماهه واین یعنی اینکه فقط یه روز دیگه مونده تا روی ماهتو ببینم . دورت بگردم الهی تمام این مدت بارداری به یه طرف انتظار این ماه آخر برای دیدن گل رویت به یه طرف دیگه . زندگی من امروز با بابایی ومادر جون وسایل مورد نیاز برای استقبال از پایان سفر قشنگ شما مسافر کوچولومونو آماده کردیم و راهی اراک شدیم . شام خونه خاله جون بودیم و مامانی کلی افسوس خورد که چرا از اون همه غذاهای خوشمزه خاله فقط...
16 خرداد 1391

نوروز بر همگان مبارک

سام پسر نازنازی مامان سلام . فدات بشم الهی خوبی مامانی ؟ عیدت مبارک .انشالله که هزار ساله باشی وهمیشه تنت سالم ولبت خندون باشه . هیچ غصه ای راه به دلت پیدا نکنه . مثل سرو سبز باشی ومثل سپیدار پایدار وهمیشگی . قربونت برم الهی امسال لحظه تحویل سال ساعت 8 و44 دقیقه و27 ثانیه روز سه شنبه اول فروردین ماه سال 1391 هجری شمسی برابر با 27ربیع الثانی سال 1433 هجری قمری و20 مارس سال 2012 میلادی بود وشما فرشته کوچک من تا این لحظه 37 هفته وچهار روز از عمر قشنگ می گذشت . زندگی مامان امسال عید بابایی پیش ما نبود آخه مرخصی هاشو گذاشته تا نزدیک اومدن سام کوچولو بگیره تا بتونه بیشتر پیش ما بمونه . مامانی از دی ماه دوباره اومدیم ازنا والان مهسا کوچولو هم پ...
15 خرداد 1391