سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

سام دردونه بهشتی خونه ما

ما اومدیم با کلی خبر

1391/5/26 3:45
1,269 بازدید
اشتراک گذاری

سام پسر نازنازی مامان  سلام .عزیزکم باید مامانی رو ببخشی که این همه مدت تنبلی کردم و وبلاگت آپ نکردم اما مامانی خودت که بهتر می دونی تو این دو ماه حسابی سرمون شلوغ بود از نامزدی وعقد های پشت سر هم که بگذریم می رسیم به اسباب کشی ....اما پسر گل مامان اشکال نداره تو این پست تمام اتفاقایی رو که افتاد برات تعریف می کنم . ماچپسرم از اونجایی واست بگم که 25 خرداد ماه مصادف بود با سالروز خواستگاری بابایی از مامانی .تا اینکه بعد از کلی اومدن ورفتن سرانجام روز 24 تیر سال 86 من وبابا جونت با هم دیگه نامزد شدیم واین روز برای ما واقعا روز شیرینیه . جونم برای پسر قشنگم بگه که تو این مدت فاطمه جون (دختر عموی بابایی )عقد کرد بعد از اون نوبت به پریا جون رسید که پریا جونی با عمو هوشیار نامزد کردن . سام مامانی تو انگاری بد جور دل عمو هوشیار و پریا جون که اسمشو گذاشتیم عمه 2 رو بردی خودتم شاهدی که پریا ی عزیز همش برات پیام می ذاره . مرسی عمه 2 مهربون به خاطر پیامای قشنگت ما هم از اینجا براتون  آرزوی خوشبختی می کنیم . ماچقلب. عزیزکم بعد از دختر عمو ها نوبت به دایی ایمان رسید وبالاخره دایی جونتم قاطی مرغاشد . می بینی مامانی چقدر سرمون شلوغ بود ه . این وسط باید از پسر م تاج سرم یه تشکر ویژه بکنم که تو این مراسما حسابی به مامانی حال داد و واسه خودش همش خواب بود البته اینم بگم که تو نامزدی فاطمه جون از اونجایی که اولین جشنی بود که رفته بودی حسابس از صدای ضبط می ترسیدی وتازه صدای موزیک بلند می شد همچین تکون می خوردی که بیا وببین به همین خاطر مجبور شدیم پنبه تو گوشای قشنگت بذارم که اذیت نشی . مامان فدات بشه الهی انشاالله  یه روزم نوبت تو می شه . وای چه روزی باشه اون روز .

سه ماهگیت مبارک .

کوچولوی دوست داشتنی من به سرعت برق سه ماه گذشت و من توی تمام این مدت هر روز شکل تازه ای از عشق رو تماشا کردم .  هر ثانیه بیشتر از قبل دوستت دارم و هر لحظه عشقم به تو فزون تر می شه . لذت با تو بودن چیزیه که با هیچ چیز تو دنیا نمی شه عوضش کرد . هر روز م با تو رنگ دیگری به خودش می گیره . وقتی نگام می کنی ،وقتی برام می خندی . وقتی حریصانه سرت را به سمتم می کشی تمام دنیا می شود لحظه ای که در آغوشم جا می گیری . چقدرشیرین است  با تو بودن ....بار الها شکرت

چه لطیف است حس آغازی دوباره وچه زیباست رسیدن دوباره به روز آغاز تنفس وچه اندازه شیرین است امروز ....روز میلاد تو

محمد عزیزم لمس بودنت مبارک

سام زندگی مامان بعد از این اتفاقای قشنگ نوبت می رسه به روز 26 تیر ماه که روز تولد بابای مهربونته . امسال تولد بابا محمدت با وجود تو یه حال وهوای دیگه داشت عزیزکم بابایی حسابی خوشحال بود تو تمام عکسا باهاش بودی . نفس مامان نمی دونی چه تقلایی می کردی بری سراغ کیک تولد بابایی . سام مامانی وقتی شمع ها رو روشن کردیم همچنین خودتو به سمت جلو هل دادی که پات رفت تو کیک عزیز دلم . امسال دو تاییمون با همدیگه به بابا محمد خوبت می گیم تولدت مبارک .عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه زندگیم با بودنت درست مثل بهشته تو خونه سبد سبد گلهای سرخ ومیخک عزیزم دوست دارم تولدت مبارک تولدت مبارک .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

paria
27 مرداد 91 12:42
ghorbonet beram azizam lotf dari fadaye sam beshe ame 2 jigaram fadaye cheshmat sam asheghetam age bedoni cheghadr doset daram damad khodam mishi eishala fadat eishala movafagho khoshakht beshi harja hasti doseton daraaam

مرسی عمه جون مهربون سام . عزیزم سام هم عاشق عمه جونشه .خیلی هم دوستش داره.عمه جونی زود باشه دیگه دخترا ولم نمی کنن ها .بووووووووس
هوشيار
28 مرداد 91 0:32
bi andaze azizi sam aziz ke vaghean zaban az goftanesh ghasere eishala zire saye pedar madaret khoshbakht beshi vaghean asheghetam zendegim.


مرسی عمو جون .لطف دارید . انشاالله زود زود خدا یه نی نی خوشگل بهتون بده .عمو جون منم شما وپریا جونی رو خیلی دوست دارم .