سامسام، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 18 روز سن داره

سام دردونه بهشتی خونه ما

عشق من

1391/9/6 3:38
1,114 بازدید
اشتراک گذاری

سام پسر ناز نازی مامان سلام . زندگی من . نفس من . عشق من . امید من . هستی من .نمی دونم چی باید بگم از این همه تاخیر ... عزیزکم روزیکه داشتم وبلاگتو درست می کردم از خدا خواستم که کمک کنه تا فقط از خاطرات خوب برات بگم اما مامانی انگار بخت با مامانی یار نبود . پسر قشنگم قبل از هر چیز باید از تمام دوستای خوبمون که تو این مدت مدام بهمون سر زدن وما رو شرمنده خودشون کردن تشکر کنیم . عشق من؛ درست 25 شهریور ماه بود که عمو ی جوونم رو در عین ناباوری از دست دادم، عمو مجیدی که فقط بیست سالش بود  اما انگار برای رفتن خیلی عجله داشت . رفتن عمو ضربه روحی خیلی سختی به مامانی زد چون خیلی  دوستش داشتم وسخت تر این بود که من اونو فقط چند ساعت قبل از رفتنش دیده بودم واین خیلی بیشتر اذیتم کرد . اما مامانی بدتر از اون این بود که هنوز دوهفته بیشتز از رفتن عمو مجید نگذشته بود که بی بی مرضیه مهربونم از پیش ما رفت . اونا رفتن وبا رفتشون ما رو تا ابد دلتنگ مهربونیاشون گذاشتن .عزیزکم امیدوارم بر مامان ببخشی چون واقعا در شرایطی نبودم که بتونم چیزی برات بنویسم. الانم که دارم که دارم این مطالبو برات می نویسم دلم بد جور هواشونو کرده  .... روحشان  شاد وبهشت برین جایگاهشان باد....

پسر قشنگ من . امروز 7 ماه و بیست وسه روز از تولد قشنگت می گذره . 7 ماه وبیست وسه روزی که به سرعت برق وباد گذشت . وقتی عکسای روز اول تولدت رو نگاه منکنم باورم نمی شه اینقدر زود بزرگ شدی . نازنین من الان 5 تادندون خوشگل داری واولین مروارید سفید خوشگلت درست روز 30 شهریور ماه جوونه زد . خیلی سریع چهار دست وپا میری ومن مدام باید دنبالت بکنم . فوق العاده خوش وخوش خنده ای و با کوچکترین حرکت وشکلک از خنده ریسه میری . فدات بشم الهی این روزا به راحتی دستت رو به مبل میگیری وسر پا می ایستی . تا دلت بخواد شیطونی و دل مامانی وبابایی با کارات میبری . عاشق تردمیلوموبایل وکنترل شدیوبین اونا تلفن رو از همه بیشتر دوست داری .تو شروع جارو کشیدن از جارو برقی می ترسی اما مکی بعد ازش خوشت میاد ومیری به سمتش .  . اصلا اجازه نمیدی که با دوربین ازت عکس بگیریم همش می خوای اونو از آن خودت کنی . نفس من .خدا رو شکر  فوق العاده شکمو هستی وعاشق غذا خوردن . آن چنان با لذت غذا می خوری که همه رو به اشتها در میاری . از مهمتر اینکه عاشق ماکارانی هستی به طوریکه تا چشمت می خوره به ظرف ماکارانی دیگه از خود بی خود می شی و فقط می ری به سمت غذا . زندگی من ؛خیلی خیلی با بابایی رفیق شدی وواسه خودتون عالمی دارید با همدیگه که گاهی وقتا مامانی رو به حسادت وا می دارید . دوردونه بهشتی رابطه خیلی خوبی هم با بابا بزرگا داری بطوریکه وقتی می ری بغلشون دیگه هیچ کس وهیچ چیزی رو نمی شناسی. عشق مامان علاقه وافری هم به فرمان ماشین داری وتا سوار ماشین می شیم تقلا می کنی که اونو بگیری اما مهمتر اینکه خیلی خوب تو ماشین می خوابی واز این بابت مامانی واقعا ازت ممنونه .هستی من ؛عمو پورنگو خاله شادونه رو هم خیلی  دوست داره وبا شعر های عمو پورنگ بود که دست زدن رو هم یاد گرفتی وآن چنان ذوقی از دیدن برنامه عمو پورنگ می کنی که خدا می دونه .  سام شدی ورد زبون همه . با خنده روییات آنچنان دلی از همه می بری که هر که می بینت فوری عاشقت می شه . عزیز دل من چشم وچراغ خونمون . امید زندگیمون تویی . مامانی نمی دونی چقدر دوست دارم وقتی خودتو تو آغوشم جا میدی وخودتو برام لوس می کنی . تمام دنیا می شه فقط اون لحظه ای که صدات می کنم و به روم می خندی . زندگی من با تو نفس کشیدن حال وهوای دیگه ای داره . زندگیم یه معنای دیگه به خودش گرفته . تازه می فهم عشق یعنی چی . سام تو تمام زندگی من وبابات شدی . می میرم واسه یه لحظه بوییدنت . قلبم فقط به خاطر تو می طپه .دنیا من تویی تو .  

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامانی
6 آذر 91 8:21
خوب مامانی ماشلا دارم مرد میشم
samane
13 آذر 91 23:09
az dast dadane azizan hamishe dardnake omidvaram ke rooheshoon shad bashe va shoma salamat


بهار هم که نباشد من به مهربانی تو ای دوست از شکوفه لبریزم . ممنونم خانم گل .


الهه مامان یسنا
13 دی 91 23:41
ماشالاه چقدر ناز شده. در کمال نا امیدی وبلاگت رو باز کردم چون هر وقت باز میکردم هیچی ننوشته بودی ولی اینبار کلی غافلگیر شدم. انگار منم یکماهی وبلاگت رو باز نکرده بودم ببخش تأخیرم رو


سلام خانم گل .خواهش می کنم . کاملا حق با شماست .ممنون که بهمون سر زدید
خاله سوسکه
10 اردیبهشت 92 12:50
سلام کیوانه جون هزار ماشا الله چقدر نازه زیر سایه حق باشه


سلام عزیزم ممنون لطف دارید