نه ماهگی گل پسرم (تو جون دل باباتی )
سام پسر نازی نازی من . سلام .مادر فدای اون چشای قشنگ نازت بشه .پایان نهمین ماهگرد تولدت وورود به دهمین ماه زندگیت مبارک عزیزم . انشالله هزار ساله بشی . زندگیم این تاخیر به خاطر این بود که مامانی مثلا اومد زرنگی بکنه ومطالب مربوط به تبریک شب یلدا رو زودتر نوشت چون شب یلدا همگی خونه حاج خانم (زندایی بابایی )مهمون بودیم ونمی شد به موقع آپ شیم غافل از اینکه اقدامات لازم برای به ر وزشدن مطلب رو انجام نداده بود خدایی سوتی رو داشتی وای نمی دونی وقتی بعد از چند روز اومدم وبتو دیدم چه حالی شدم پاک وا رفتم . سام جان به ما نیومده مامان به روز باشیم . به هر حال باید تبریک یلدا رو با دو هفته تاخیر پذیرا بشی .این از یلدا . بعد یلدا هم که نوبت می رسه به کریسمس که بازم با تاخیر مبارک باشه .از اینا که بگدریم جونم برات بگه که گل پسرم درست روز کریسمس حسابی باباشو غافلگیر کرد وبا گفتن بابا بهترین عیدی رو به بابا جونش داد .عزیزم دور اون بابا گفتنت بگردم فدای اون صدای قشنگ ظریفت بشم . اگه بدونی با بابا گفتنات چطور دل بابایی رو آب می کنی . مامان که دیگه بماند از یه طرف حسودیم می شه از یه طرف اونقدر ذوق می کنم که هی بهت می گم سام بگو بابا وتوهم اینقدر خوشگل می گی بابا .....پسر یکی یه دونه من خوش به حال باباته که تا میبینیش پرواز میکنی به سمتش . کافی وقتی بابا از اداره میاد خواب باشی هنوز بابا وارد خونه نشده انگار که حسش بکنی فوری بیدار می شی به روش می خندی ومیری به سمتش . همین طور خودتو واش لوس می کنی وهی صورتتو می کشی به صورت بابایی واون وقت این وسط یکی باید بابایی رو بگیره . همچین همدیگه رو خوب می چلونید تا دوتایی خسته میشید ووا می رید . . عزیزماگه بدونی بابات پقدر عاشقته . سام عزیزم باید بگم که این روزا سخت درگیر درآوردن هفتمین دندونتی . وبرخلاف اینکه ششمین مروارید قشنگت خیلی راحت جوونه زد اما انگار این یکی داره اذیتت می کنه . اما نفسم این قضیه چیزی از شیطنتات کم نکرده و این روزا حسابی واسه خودت شیطونی می کنی . آن چنان فرض چهار دست وپا میری که کافیه یک لحظه ازت غافل بشم تا همه چیزو بهم بریزی . گاهی هم خودت می دونی که داری خراب کاری می کنی بر می گردی منو نگاه می کنی ومی خندیو پا می زاری به فرار . قربونت بشم الهی که ماشاالله دیگه خیلی راحت می تونی با کمک یه تکیه گاه سر پا بایستی و چند قدمی راه بری .عزیزم کافیه چیزی رو بخوای آن چنان هههههههههه می کنی تا به دستش بیاری . عشق من ؛فوق العاده خنده رو و قلقلکی هستی وبا کوچکترین شکلک آن چنان از خنده ریسه میری که دل مامان وبابا برای ابن خنده هات ضعف می ره . فدات بشم الهی عاشق خوردن ماکارانی ،مرغ وماستی .وشاید هیچ چیز مثل خوردن یک صبحانه مفصل و نارنگی شادت نکنه . زندگیم علاقه زیادی هم به توپ داری و به جرات می تونم بگم که آهنگ برنامه بفرمایید شام موسیقی مورد علاقته به طوریکه حتی اگه خواب باشی اما صداشو بشنوی پا میشی می شینی زل می زنی به تلوزیون ومی گی هی هی .گل پسرم آونگ ساعت می تونه تا چندین دقیقه تو رو مجذوب خودش بکنه وتلاش وصف نا پذیر تو هم برای گرفت اون در نوع خودش بی نظیره . زندگی منی این روزا اصلا نمی شه جلوت نماز خوند چون مثل فرفره میای مهر رو بر میداری وشروع می کنی به خوردنش واگه نماز گزار مهر رو برداره موقع سجده هی تقلا می کنی که سرش رو برداره تا تو بتونی مهر رو از آن خودت بکنی . اینم بگم که اصلا نمی تونیم با تلفن حرف بزنیم چون این فرشته ناز نازی ما عاشق تلفن و آیفون به ویژه از نوع تصویریه . ناگفته نماند که از اونجایی که سام کوچولو وبابا محمد دوستای خیلی خیلی خوبی برای هم هستند سام موقع رانندگی همش می خواد بره بغل باباشو فرمان ماشینو بگیره . فکر کنم پسر در آینده راننده ماشین سنگین بشه ....اما از همه این شیطنتا که بگدیریم می رسیم به اینکه نفس مامان این روزا گاز گرفتن رو تجربه می کنه و هر چند بعد انجام این عمل بسیار دردناک خودش عذاب وجدان می گیره به روی مامانش یه لبخند خوشگل می زنه تا مامانی همه چیز یادش بره اما از پوشیدن لباس گرم زمستونی به خصوص کلاه به شدت متنفره ومامانی با این قضیه حسابی مشکل داره .خدایی من تا یاد دارم هیچ بچه ای از کلاه اونم زمستونی خوشش نمی اومد وفکر کنم این مشکل همه مامانا باشه . سام ؛امیدم، عشقم، زندگیم، نفسم ،هستیم ،عمرم ،جونم ،چراغ خونم ،داراییم، همه کسم دوست دارم ؛میمیرم واسه یه لحظه خندیدنت ؛واسه اون لحظه ها که همه رو رها می کنی و میای به سمت من -واسه اون لحظه ها که فقط دلت می خواد تو آغوش خودم جا بگیری- واسه اون لحظه ها که دستاتو میندازی دور گردنمو صورتتو می کشی تو صورتم -واسه اون لحظه ها که ......
سام یه لحظه با تو بودن به تمام دنیا می ارزه پسرم عاشقتم دوست دارم .